سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
معلم اسم دانش آموز را صدا کرد، دانش آموز پای تخته رفت ، معلم گفت: شعر بنی آدم را بخوان ، دانش آموز شروع کرد:

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

به اینجا که رسید متوقف شد ،معلم گفت: بقیه اش را بخوان! دانش آموز گفت: یادم نمی آید ، معلم گفت: یعنی چی ؟این شعر ساده را هم نتوانستی حفظ کنی؟! دانش آموز گفت:آخر مشکل داشتم مادرم مریض است و گوشه ی خانه افتاده ،پدرم سخت کار میکند اما مخارج درمان بالاست، من باید کارهای خانه را انجام بدهم و هوای خواهر برادرهایم را هم داشته باشم ببخشید، معلم گفت: ببخشید همین؟!مشکل داری که داری باید شعر رو حفظ میکردی مشکلات تو به من مربوط نمیشه!در این لحظه دانش آموز گفت:


تو کز محنت دیگران بی غمی 

نشاید که نامت نهند آدمی

  نویسنده : اکبر وکیلی تجره



[ پنج شنبه 93/1/14 ] [ 12:48 صبح ] [ ن. قاسمی ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه
دریافت کد فال حافظ